به گزارش خبرنگار خودروکار، امروزه سازمانها در محیطی پویا، پرابهام و متغیر فعالیت میکنند، یکی از بارزترین ویژگیهای عصر حاضر، تغییرات و تحولات شگرف و مداومی است که در شرایط اجتماعی و فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، فناورانه و فراملی آنها روی میدهد، در این شرایط دشوار، سازمانهایی موفق میباشند که رضایت مشتریان خود را کسب کنند و ارزش اضافی به آنها ارائه دهند. در سالهای اخیر توسعهی رابطهی مشتری با برند بحث قابل توجه مدیران سازمانها بوده است.
برند یکی از ابزارهای ارتباطی مهم در مجموعه مدیریت ارتباط با مشتری محسوب میگردد و به دو دلیل برای مشتریان ارزشمند است: اول اینکه ریسک مصرفکننده را کاهش میدهد و دوم در هزینههای تصمیمگیری صرفهجویی می کند. همچنین برند یکی از علائم موثر در بازار می باشد که سازمان بدلیل عدم تقارن (ناموزونی) اطلاعات در بازار آن را به کار می برد.
عدم تقارن اطلاعات علاوه بر اینکه در میان مشتریان کالاها وجود دارد در زمینه خدمات نیز صدق میکند و مشتری را در معرض ضرر و زیان قرار میدهد. از این رو سازمان برای جلوگیری از عدم اطمینان مشتری، خواستههای او را برآورده نموده و به تعهداتی که به مشتری در رابطه با خدماتش داده بود، عمل می نماید. اگر مشتریان از یک برند مایوس و ناامید شوند، تمام سرمایهگذاریهای سازمان و سودهای آینده آن در معرض خطر قرار میگیرند. پس برند همانند یک اهرم عمل کرده و سازمان را تشویق مینماید تا به طور مناسب به تعهداتش عمل نماید.
برند در یک رابطه طولانی مدت، باعث میگردد که خریدار و فروشنده به یکدیگر تعهد پیدا کنند. در نتیجه برند میتواند به عنوان ابزار دفاعی بازاریابی به کار رود که مشتریان کنونی را حفظ می کند و همین طور به عنوان یک ابزار تهاجمی بازاریابی به کار رود که مشتریان جدیدی را بدست آورد. اهمیت بازاریابی دفاعی از طریق این دانش مشخص شده که هزینه جذب مشتری جدید بسیار بالاتر از حفظ همان مشتریان است .
بنابراین بازاریابی در سیر تکامل خود در مرحلهای قرار داردکه بازاریابان تنها در اندیشه یافتن مشتریان جدید نیستند و امروزه هدف از بازاریابی مدیریت تقاضا، سوق دادن مشتری به سمت وفادار بودن است. امروزه دیگر رضایتمندی مشتریان کافی نبوده و سازمان ها نباید فقط به رضایتمندی مشتریان متکی باشند، آنها باید مطمئن شوند که مشتریان رضایتمندشان وفادار هم هستند.
در این پارادایم، هدف برقراری روابط بلندمدت و متقابل با گروههای ذینفع و مهمتر از همه مشتری به طوری است که مشتریان بیشتری را حفظ و مشتریان کمتری را از دست داده و به این ترتیب در بلندمدت منافعی حاصل شود که در نتیجه سهم بازار و سودآوری سازمانها افزایش مییابد . در این راستا یکی از مفاهیم با اهمیت در زمینه بازاریابی، وفاداری به برند است.
این مفهوم نقش مهمی را در ایجاد منافع بلندمدت برای سازمان ایفا میکند، زیرا مشتریان وفادار نیازی به تلاش های ترفیعی گسترده ندارند، آنها با کمال میل حاضرند مبلغ بیشتری را برای کسب مزایا و کیفیت برند مورد علاقه خود بپردازند. لذا برند با تأکید بر ایجاد وفاداری، به سازمانها کمک میکند تا خود را از نظر راهبردی برای آینده تثبیت کرده و با غولهای جهانی که بازارهای جهانی را تسخیر کرده اند، به طور مؤثر رقابت کنند. بنابراین میتوان بیان کرد، مهمترین ویژگی و مشخصهی یک برند، وفادار بودن مشتریان به آن است که از طریق ارتباطات برند، کیفیتخدمات و رضایت مشتری بدست میآید.
در نتیجه با توجه به موضوعات مطرح شده و بوجود آمدن یک بازار شدیدًا رقابتی، وفاداری به برند میتواند نقشی موثر در فروش محصولات و خدمات پس از فروش داشته باشد و ضروری است که سازمانها برای رشد و گسترش حضور خود در بازار به ارزیابی و بررسی عوامل موثر در ایجاد وفاداری به برند پرداخته تا راهبردهای بازاریابی خود را جهت ایجاد یک برند قوی در بازار و در رقابت با رقبا به منظور جذب و حفظ مشتریان وفادار تدوین کنند. بنابراین مسئله اصلی ، بررسی تاثیر ارتباطاتبرند وکیفیت خدمات در ایجاد وفاداری برند به واسطهی رضایت مشتری میباشد که نتایج نهایی آن، منجر به درک عمیقتری در مورد مفهوم ارتباطات برند، کیفیت خدمات و رضایت مشتری میشود و میتواند کاربردهایی را برای مدیران، تصمیمگیرندگان و بازاریابان در جهت بهبود ایجاد وفاداری به برند داشته باشد.
طبق تعریف کاتلر(۱۳۸۹) برند شامل نام، عبارت، اصطلاح، علامت، نشانه، نماد یا طرح، یا ترکیبی از اینها میباشدکه به منظور شناساندن محصولات و خدمات فروشندگان یا گروهی از فروشندگان و متمایز ساختن آنها از محصولات شرکتهای رقیب بکار میرود. برای یک مشتری بالقوه، برند یک راهنمای مهم است و مانند پول، معامله را تسهیل میکند. هر برند، یک حافظه زنده، یک برنامه ژنتیکی، یک قرارداد و معنا و جهت بخش محصولات میباشد. برند چکیدهای از هویت، اصالت، ویژگی و تفاوت است و در بسیاری از بازارها، هویت ویژهای برای محصولات میآفریند و آنها را به گروه خاصی از جامعه پیوند میدهد.
از نظر روانشناسی نیز این گونه محصولات علاوه بر کاربرد ظاهری، برای مشتری تشخص و اعتماد به نفس می آفریند، از این رو مشتری آماده است بهای متفاوتی برای آن بپردازد. علاوه بر این، برند برتر به طور ناخودآگاه برای مشتری به مفهوم کیفیت بهتر محصول است و مشتری با خرید یک محصول - برند باور دارد که در مقابل پول خود چیز با ارزشی دریافت کرده است. بنابراین در این راستا یکی از وظایف مدیریت ارشد هر سازمان ایجاد برندهای قدرتمندی است که ضمن عمل به وعدهها و تعهدات، قدرت توانمندی های خود را در طول زمان ارتقاء دهند برند، کلید بازاریابی یکپارچه است و هسته مرکزی و مرکز آنچه که مصرفکننده میخواهد، نیاز دارد و ارزشمند می داند، می باشد. این برند است که مصرفکنندگان و مشتریان روابط مداومی با آن دارند. ارتباطات برند نیز شامل ایجاد و سازماندهی وظایفی میباشد که نقش مهمی را در ایجاد روابط برند با مشتریان ایفا میکند و هدف از آن، در معرض قراردادن حاضرین با یک برند است که در نتیجه این اثر میتواند، آگاهی و یادآوری مشتریان به حداکثر خود برسد به طوری که مشتری برندی را خواهد خرید که بالاترین یادآوری را دارد.
ارتباطات برند عنصر یکپارچه کننده اصلی در مدیریت روابط برند با مشتریان است و باعث ارزیابی کلی مشتریان از برند میشود و نگرشی را نسبت به برند در مشتریان ایجاد میکند . در تعریف نگرش به برند بیان میکنند که مصرفکنندگان به برندهایی میپیوندند که به نوعی بر رفتار خریدشان اثر میگذارند، این نگرشهای مثبت مانند اعتماد و وفاداری به برند میباشند که برای موفقیت بلندمدت و تحمل پذیری برندها حیاتی هستند. به این ترتیب که بازاریابان تلاش قابل توجهی را در خلق و حفظ گرایشات مثبت به برند انجام میدهند.
کیفیت خدمات پس از فروش: کیفیت خدمات پس از فروش یک ارزیابی متمرکز از عناصر خدمات مثل کیفیت تعامل، کیفیت محیط فیزیکی و کیفیت نتیجه میباشد و نوعی قضاوت است که مشتریان بر اساس ادارک خود پس از یک فرایند دریافت خدمات انجام میدهند و آنان با این قضاوت انتظارات خود را با خدماتی که دریافت آن را ادارک کرده اند، مقایسه میکنند . بنابراین این تفاوت بین، انتظارات مشتریان از خدمات و برداشت و درک آنها از عملکرد واقعی خدمات باعث بوجود آوردن کیفیت خدمات میشود ، به طوری که اگر خدمتی انتظارات مشتری را برآورده سازد و یا فراتر از آن باشد دارای کیفیت است ولی اگر خدمتی کمتر از حد انتظارات مشتری باشد، الزاماً به این مفهوم نیست که کیفیت آن خدمت پایین است، اما مشتری را ناراضی میکند.
بنابراین وجود کیفیت پایدار و بالا هدفی است که سازمانها بدنبال آن هستند تا بتوانند از آن به عنوان یک مزیت رقابتی در مقابل رقبای خود استفاده کنند . رضایت را ارزیابی کلی مشتری و یا شرایط احساس- عاطفی کلی وی از استفاده و مصرف از کالاها و خدمات یک سازمان تعریف نمودهاند و همچنین رضایت را پاسخ مشتری به برآورده شدن نیازهایش میداند که در واقع مطلوبیت مصرف کالا و خدمت برای وی در ارتباط با برآورده شدن نیازهایش بیانگر رضایت او میباشد.
رضایت مشتری در قلب رسالت هر سازمان قرار دارد و به عنوان هدف نهایی هر استراتژی سازمانی محسوب میشود و توجه به رضایت مشتری از جنبههای مختلفی دارای اهمیت مباشد که عبارتند از:.خرید بیشتر از کالاها و خدمت و سهم بالاتر از فروش در بازار ۲. مقاومت مشتری در مقابل برنامههای تبلیغاتی و اقدامات تسهیلاتی رقبا ۳.کاهش هزینههای شکست مربوط به استراتژی ناکارآمد بازاریابی (به واسطه مشتریان راضی) ۴.کاهش هزینههای افزایش تعداد مشتریان و بهبود اثربخشی تبلیغات ۵. گسترش و توسعه زبانی و ارتباطات کلامی برای سازمان و انتقال ویژگیهای مثبت کالاها و خدمات سازمان توسط مشتری به دیگران و افزایش اعتبار و شهرت کسب و کار و سازمان که به عنوان مثال اگر مشتریان به وسیله محصولات و خدمات خاصی رضایتمند شوند، به احتمال زیاد خرید خود را تکرار خواهند کرد، همچنین مشتریان رضایتمند احتمالاً با دیگران درباره تجارب خود صحبت میکنند که در نتیجه در تبلیغات دهان به دهان (شفاهی- کلامی) مثبت درگیر میشوند و در مقابل مشتریان ناراضی احتمالاً ارتباط خود را با سازمان قطع میکنند و در تبلیغات دهان به دهان مستقیماً بقا و سودآوری یک شرکت را تحت تأثیر قرار میدهند.
بررسیهای علمی و تحقیقی نشان میدهد که مشتریان ناراضی در انتقال برداشت و احساس خود به دیگران، فعالتر عمل میکنند و نرخ انتقال پیام مشتریان ناراضی به دیگران تقریباً دو برابر مشتریان راضی است، لذا نارضایتی مشتریان اثرگذارتر از رضایت آنان است. در واقع امروز، سرمایهگذاران و تولیدکنندگان نه از سر ارزشگذاری که از روی ناچاری و به عنوان یک استراتژی مهم، به لحاظ افزایش درآمد و سود به جلب رضایت مشتری و راز و رمز بدست آوردن دل او روی آوردهاند و هر تولیدکنندهای که سودای انحصارطلبی در سر میپروراند در اقتصاد رقابتی کنونی، باید جلب رضایت مشتری را مدنظر قرار دهد.
وفاداری به برند، به گرایش به وفادار بودن به یک برند خاص اشاره دارد و میتواند به صورت تمایل مصرفکنندگان به خرید آن برند به عنوان اولین انتخابشان نشان داده شود. مصرف کنندگان وفادار به یک برند خاص متعهد هستند. این تعهد منجر به خرید همیشه این برند در هنگام استفاده از محصولات میگردد. انجمن بازاریابی امریکا وفاداری به برند را چنین تعریف می کند مزیتی که در آن یک مشتری به جای خریدن یک محصول از چندین عرضه کننده آن را به طور مکرر از یک عرضه کننده خریداری نمایند و نیز گفته میشود یک واکنش رفتاری نسبتاً متعصبانه در خرید است که فرد در طول زمان نسبت به برند پیدا می کند و این رفتار باعث می شود که در فرایندهای تصمیمگیری و ارزیابی از مجموعه نامهایی که در ذهن دارد گرایش خاصی به آن برند پیدا کند.
این واکنش تابعی از فرایندهای شناختی و ذهنی فرد است که در مواجهه با محصولاتی که به لحاظ کلیه جوانب برابر هستند، مصرفکنندگان غالباً برندهایی را انتخاب میکنند که آن را میشناسند، محترم میشمارند و تأیید میکنند . سازمانها با شناخت نیازهای مصرفکنندگان و یافتن راههای ارضا کردن آنها از طریق نوآوری، حفظ و ارتقای کیفیت و از همه مهمتر، داشتن مشتریان وفادار است که می توانند سودآوری را حفظ نموده و بقای خود را در بازار رقابتی حفظ کنند .
تيلور و همكارانش (۲۰۰۴) در مقالهای که به بررسی"اهمیت ارزش ویژه علایم تجاری در وفاداری مشتری"پرداختهاند با توجه به نظر بالدینگر و رابینسون مدلی برای وفاداری مشتری تحت تأثیر علایم تجاری ارائه کردهاند که در این مدل وفاداری مشتری را به عنوان کارکردی از وفاداری رفتاری و نگرشی، در نظر گرفتهاند. آنها رضایتمندی از خدمات ، ارزش، مقاومت برابر تغییر، احساس، اعتماد و ارزش ویژه علایم تجاری را از جمله عوامل مربوط به علایم تجاری می دانند که بر شکل گیری وفاداری مشتریان در بازارهای صنعتی تأثیرگذار هستند.
علی هزارخوانی-فرهاد فرخی/ کارشناسان صنعت خودرو
انتهای پیام/