به گزارش خودروکار - سرانه مصرف بنزین در کشورهای بزرگ و کوچکی مانند امریکا، قطر و امارات بیش از 4 لیتر در روز است.در اروپا که از سوختهای دیگر استفاده بیشتر میشود و به ویژه حمل و نقل عمومی پیشرفته و بسیار در دسترس دارد و بیشتر کشورهای آن کوچک هستند، مصرف سرانه بنزین 0.6 لیتر در روز است. البته در همه این کشورها مصرف سرانه نفت گاز بیش از ایران است.
در این کشورها خودروهای دیزلی (با سوخت نفت گاز) سهم بالاتری دارند. برای نمونه در اروپا مصرف سرانه نفت گاز حدود 1.7 لیتر است. اگر جمع مصرف این دو را در نظر بگیریم میبینیم که مصرف سرانه نفت گاز + بنزین در ایران (2.1 لیتر) کمتر از اروپا (2.4 لیتر) است. این آمار صرف نظر از عوامل بسیار زیاد موثر بر مصرف این دو فرآورده است. بر این پایه تنها با آمار مقدار مصرف بنزین نمیتوان ادعا کرد مصرف بنزین در ایران بالاتر است و باید پایینتر باشد.
اما علتهای بالا بودن مصرف بنزین در ایران چیست؟
1- کارایی پایین خودروهای تولید داخلی که موجب شده است دستکم مصرف سوخت آنها نسبت به خودروهای مجاز به ورود در بازار اروپا 30 تا 50% بالا برود.
2- فرسودگی خودروها، به گونهای که حدود یکچهارم خودروهای موجود در ایران بالای 20 سال عمر دارند و بهطور متوسط بیش از 2 برابر خودروهای مجاز به ورود در بازار اروپا مصرف سوخت دارند.
3- گستردگی سرزمین که موجب شده است طول سفرها زیاد شود و به تناسب آن مصرف سوخت بالا برود. بهطوری که متوسط فاصله شهرها در ایران بیش از 10 برابر کشوری مانند امارات است که مصرف سوخت آن کشور بیش از 3 برابر ایران است. به این تناسب امارات 30 برابر ایران مصرف بنزین دارد.
4- کمبود ظرفیت، پوشش مسیرها و ضعف کیفیت حمل و نقل عمومی درون شهری. برای نمونه کمتر از 20% مردم در شهرهایی که مترو دارند میتوانند با زمانی کمتر از 5 دقیقه پیادهروی به ایستگاه مترو برسند و درصد دسترسی آسان به اتوبوس شهری نیز مناسب نیست.
5- ترافیک درون شهری سنگین یکی از علتهای دیگر بالا رفتن سوخت است.
6- وجود معابر درون شهری بااستاندارد پایین از نظر حداقل مسیر، شیب، پیچ، نوع آسفالت، خرابی روکش، دستانداز، موانع، تقاطعها، خطکشی، علایم هشدار دهی و مانند اینها که هر یک به نوعی موجب افزایش مصرف سوخت خودرو میشوند.
7- نداشتن سرویس رفت و آمد برای بسیاری از ادارات دولتی و خصوصی که بیشتر برای صرفهجویی هزینههای دولت و بنگاهها انجام شده است. البته بخشی از آن هم به علت کوچک بودن بسیاری از بنگاههای اقتصادی است که وجود سرویس را غیر اقتصادی کرده است. کوچک بودن بنگاههای اقتصادی خود یک معضل بزرگ برای اقتصاد ایران است که جای بحث بسیار دارد. نداشتن سرویس در بیشتر مواقع موجب مصرف تا 5 برابر سوخت برای تردد کارکنان میشود.
8- ساعت نامناسب کار، ترددهای دیروقت و زودهنگام که موجب غیر ممکن شدن استفاده از حمل و نقل عمومی میشود. برای نمونه آمارهای مصرف بنزین به وضوح نشان میدهد از نیمه خرداد ماه با تغییر ساعت کار ادارات به ساعت 6 صبح تا 13، مصرف بنزین در کشور 6% افزایش یافت.
9- تعطیلیهای بیش از حد یک روزه رسمی که موجب افزایش ترددها و سفرهای برونشهری میشود. اگر این تعطیلیها نباشد، سفرها متمرکزتر و ترکیبیتر میشود و مصرف سوخت کاهش مییابد.
10- کمبود ظرفیت، پوشش مسیرها و ضعف کیفیت حمل و نقل هوایی برونشهری. بسیاری از مسیرهای برونشهری، خط هوایی ندارد. برای نمونه مراکز استانهایی مانند البرز، سمنان، قم، مرکزی، همدان، زنجان و مانند اینها خط هوایی ندارند و برخی استانهای دیگر نیز خط هوایی بسیار محدود دارند. اینها موجب شده است بسیاری از سفرها به این استانها به ناچار زمینی انجام شود. اگر به این مساله، فرسوده و پرخطر بودن هواپیماها و قیمتهای نسبی بسیار بالای آن و بینظمی سفرهای هوایی را بیفزاییم، به مردم حق داده میشود که از خودروی شخصی بیشتر استفاده کنند .
11- کمبود ظرفیت، پوشش مسیرها و ضعف کیفیت حمل و نقل ریلی برونشهری. بسیاری از شهرهای کشور و حتی مراکر استانهای کشور به خطوط ریلی متصل نیستند. کمتر از 20% شهرهای متوسط و بزرگ و کمتر از 10% کل شهرهای کشور ایران به خط ریلی متصل هستند. افزون بر این، سرعت خطوط ریلی نیز بسیار پایین است. برای نمونه سفر با قطار به اصفهان دو برابر سفر با خودرو زمان میبرد.
12- وجود جادههای برونشهری بااستاندارد پایین از نظر حداقل مسیر، شیب، پیچ، نوع آسفالت، خرابی روکش، دستانداز، موانع، تقاطعها، ورودی و خروجیها، علایم راهنمایی و هشداردهی و مانند اینها که هر یک به نوعی موجب افزایش مصرف سوخت خودرو میشوند.
اگر این عوامل که ناخواسته به مصرفکننده تحمیل شده است در نظر گرفته شود، میتوان گفت تقاضای سرانه سوخت خودرو در کشور نه تنها بالا نیست که شاید کم هم باشد. اگر ایرادها و اشکالهای یاد شده در بالا به مصرفکننده تحمیل نمیشد، مصرف سوخت خودرو در کشور به کمتر از نصف وضع موجود کاهش مییافت، ولی عواملی که مقصر آن نظام تصمیمگیری و اجرایی است، موجب بالا رفتن مصرف و تحمیل هزینههای سنگین ریالی، زیستمحیطی، اجتماعی و مانند اینها به مصرفکننده شده است. چه کسی باید این هزینههای تحمیل شده به مردم را جبران کند؟