به گزارش خودروکار- اما امروز، نام این شرکت در ذهن بسیاری با عباراتی چون «زیانده»، «کیفیت پایین» گره خورده است. این واگرایی از یک سرمایه ملی به یک برند آسیبدیده، تنها حاصل عملکرد اقتصادی نبوده، بلکه نتیجه ضعف روایتسازی، بیتوجهی به افکار عمومی و فراموشی زنجیره ارزش ایرانخودرو در سپهر عمومی کشور است.
بخش اول: چرا نگاه به ایرانخودرو تغییر کرد؟
در دهههای گذشته، ایرانخودرو با شعارهایی چون «محصول ایرانی، افتخار ملی» شناخته میشد؛ اما به دلیل یک سری سومدیریت ها باعث شد ایران خودرو به جایگاه واقعی خودش نرسد. برای مثال زیان انباشته ۵۰ هزار میلیارد تومانی تا پایان سال ۱۴۰۲، معادل نزدیک به ۱.۵ برابر کل بودجه عمرانی استانهای کشور در یک سال است. این رقم نهتنها بار مالی سنگینی بر ترازنامه شرکت تحمیل کرده، بلکه خوراک اصلی انتقادهای افکار عمومی و رسانهها شده است.
براساس گزارش رسمی شرکت بازرسی کیفیت و استاندارد ایران (ISQI)، در فاصله سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۲، محصولات ایرانخودرو در کلاس خودروهای اقتصادی، اغلب در ردههای پایین کیفی قرار گرفتهاند. برای مثال، در ارزیابی تابستان ۱۴۰۲، تنها برخی محصولات جدید نظیر تارا و رانا پلاس در سطوح کیفی قابل قبول ظاهر شدند؛ در حالی که سایر مدلها با دو یا سه ستاره کیفی، زیر متوسط جهانی قرار دارند.
بخش دوم: چرا ایرانخودرو هنوز یک سرمایه ملی حیاتی است؟
در نگاه بسیاری از تحلیلگران، ایرانخودرو اگرچه گرفتار مشکلات ساختاری و مدیریتی بوده است، اما همچنان یکی از مهمترین و استراتژیکترین بازیگران صنعتی ایران به شمار میرود؛ زیرا:
1- اشتغالزایی مستقیم و غیرمستقیم گسترده: طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، ایرانخودرو بهطور مستقیم حدود ۴۵ هزار نفر نیروی انسانی دارد. با احتساب زنجیره تأمین قطعهسازان، پیمانکاران، خدمات پس از فروش و حملونقل، این رقم به بیش از ۵۵۰ هزار نفر اشتغال غیرمستقیم میرسد.
2- سهم مؤثر در تولید ناخالص داخلی: برآوردهای اقتصادی نشان میدهد که صنعت خودرو در ایران حدود ۴.۲٪ از GDP کشور را تأمین میکند، که ایرانخودرو بهتنهایی نزدیک به نیمی از این سهم را در اختیار دارد. حذف یا توقف عملکرد این شرکت، شوک شدیدی به اقتصاد کلان وارد خواهد کرد.
3- تأمین نیاز بازار داخلی: اگر ایرانخودرو با ظرفیتهای بالای فعلی از چرخه تولید خارج شود یا دچار وقفه شود، بازار داخلی با بحران کمبود، گرانی و فشار بر واردات مواجه خواهد شد.
4- وابستگی بیش از ۱۲۰۰ قطعهساز به چرخه تولید ایرانخودرو: شرکتهایی که در استانهایی چون تهران، البرز، مرکزی، قزوین، فارس و خراسان فعالیت دارند، بیش از ۷۰٪ ظرفیت تولید خود را به تأمین قطعات این خودروساز اختصاص دادهاند. ورشکستگی یا کوچکسازی ایرانخودرو میتواند زنجیرهای از ورشکستگیها در این حوزه را رقم بزند.
5- توانمندی بالقوه در توسعه فناوری: پروژههایی چون تولید موتور ملی، خودروهای هیبریدی (تارا هیبرید) و ارتقاء پلتفرمهای داخلی نشان میدهد که ایرانخودرو علیرغم چالشها، ظرفیت بالایی برای ارتقاء تکنولوژیک دارد؛ بهشرط آنکه سیاستگذاریها شفاف، بلندمدت و مبتنی بر بازار باشد.
بخش سوم: تجربه جهانی؛ چگونه برندهای بحرانزده بازیابی شدند؟
شورولت آمریکا پس از ورشکستگی در بحران مالی ۲۰۰۸، با خصوصیسازی، اصلاح کیفیت، و شفافسازی خدمات پس از فروش به بازی برگشت.
پژو سیتروئن فرانسه با اصلاح ساختار مالکیت، ارتقای فناوری، و توسعه همکاریهای بینالمللی توانست از آستانه ورشکستگی خارج شده و دوباره در بازار اروپا و آسیا تثبیت شود.
ماروتی هند با تغییر رویکرد مدیریتی و همکاری با برند سوزوکی، به بزرگترین تولیدکننده خودرو در جنوب آسیا تبدیل شد.
چرا باید به ایرانخودرو فرصت بازسازی داد؟
ایرانخودرو تنها یک خودروساز نیست؛ یک بازیگر کلیدی در زنجیره اقتصاد ملی، اشتغال، فناوری و سرمایه اجتماعی صنعت ایران است. اشتباهات گذشته قابل انکار نیست، اما تمرکز صرف بر سیاهنمایی، تنها به تضعیف پایههای صنعتی کشور میانجامد. امروز اگرچه ذهن افکار عمومی پر از نقد و بدبینی است، اما همچنان امکان اقناع و بازسازی اعتماد وجود دارد.
آنچه نیاز داریم، نه فقط تغییر در محصول، بلکه تغییر در تصویر ذهنی جامعه از ایرانخودرو است. این تصویر، تنها از مسیر «شفافیت»، «گفتوگو»، و «روایت دقیق زنجیره ارزش» قابل بازسازی است. روایت درست از ایرانخودرو، میتواند از یک برند انتقادپذیر، دوباره یک برند اعتمادآفرین بسازد. ایرانخودرو اگرچه آسیب دیده، اما هنوز زنده است؛ و همین زندهبودن، بزرگترین فرصت برای احیاست.